کارخانه هواپیماسازى داسو بههمت مهندس جوانى بهنام مارسل، که فرزند یک پزشک یهودى بهنام آدولف بلوخ بود، تأسیس شد. مارسل که در نوجوانى مجذوب پروازهاى نمایشى ویلبر رایت در خاک فرانسه شده بود، به تحصیل در یک کالج هوانوردى مشغول شد. او در دوران جنگ جهانى اول با تأسیس شرکتى، به تولید هواپیما پرداخت؛ اما دوران سخت پس از جنگ، او را به کار معاملات ملکى واداشت. مارسل در دهه ۱۹۳۰ مجدداً طراحى هواپیما را از سر گرفت؛ در آن زمان، تجدید تسلیحات آلمان هیتلرى باعث نگرانى شدید مقامات فرانسوى شده بود. با شروع جنگ جهانى دوم، مارسل به اسارت آلمانیها درآمد؛ ولى حاضر نشد که در ازاى آزادیاش، با آنها همکارى کند. جنگ جهانى دوم دقیقاً زمانى به پایان رسید که حکم مرگ مارسل صادر شده بود؛ اما قبل از اجراى حکم، قواى متفقین او را نجات دادند. در این زمان، هرچند مارسل قواى جوانى را از دست داده بود، با اراده قوى به بازسازى صنایع نابودشده هوانوردى فرانسه مشغول شد. او در این موقع، نام خانوادگیش را به داسو تغییر داده بود.
دوران پس از جنگ جهانى دوم، آغاز عصر پیشرانه جت بود. اما فرانسویها هنوز به تکنولوژى جت دسترسى نداشتند، و این موضوع مىتوانست برایشان بسیار گران تمام شود. در این موقع، شرکت فرانسوى اسنکما با کمک یک مهندس آلمانى، که او را از منطقه تحت نفوذ امریکاییها فرارى داده بودند، موفق به ساخت موتور جت شد، و بعدها همین موتور در بسیارى از هواپیماهاى ساخت داسو به کار رفت.
داسو به یمن پیدا کردن رابطه بسیار صمیمى با ژنرال دوگل و نفوذ در ردههاى بالاى مملکتى، به قدرت مطلق صنایع هوافضاى فرانسه تبدیل شد. او برخلاف سیاستهاى اسنکما و با تکیه بر کمال فنى و قدرت سیاسى، گروهى از مهندسان فرانسوى را در چارچوب عقاید و آرمانهاى خودش تربیت کرد. داسو که شخصاً از جزئیات فنى بسیارى از هواپیماهاى مختلف مطلع بود، سازمانى را تأسیس کرد که بسیار منسجم، دقیق، و منظم عمل مىکرد. او تجربههاى زیادى در طراحى هواپیما کسب کرده بود. یکى از مهمترین این تجربهها، این بود که «هواپیما باید تدریجاً تکامل یابد، و هرگز نباید موتور جدیدى را در پیکره جدیدى آزمود».هواپیماهاى شرکت داسو یکى پس از دیگرى به پرواز درآمدند؛ ولى هیچیک به حد اعتبار میراژ ۳ نرسیدند. میراژ ۳ در پرواز افقى به سرعت دو برابر سرعت صوت رسید، و نهتنها در سطح صنایع هوایى فرانسه، بلکه در کل صنایع این کشور به یکى از بزرگترین موفقیتها تبدیل شد. این توفیقات، بهویژه در زمانى که فرانسه در برابر الجزایر تحقیر شده بود، ارزش زیادى براى فرانسویها داشت، و در شرایطى که خود داسو امید چندانى براى صادرات نداشت، میراژ ۳ یکى از بزرگترین اقلام صادراتى فرانسه شد. البته این توفیق در صادرات، دیرى نپایید. صنایع نسبتاً محدود هوانوردى فرانسه، و حتى بقیه کشورهاى اروپایى، نمىتوانست با صادرات روزافزون شرکتهاى امریکایى رقابت کند. در سالهاى دهه ۱۹۷۰ همین ناتوانیها تشریک مساعى کشورهاى اروپایى براى راهاندازى برنامههایى مثل هواپیماى مسافربرى ایرباس و جنگنده تورنادو را باعث شد.
فعالیتهاى داسو تا سال ۱۹۷۱ نمونه موفقى از تشریک مساعى دولت با یک شرکت خصوصى بود. در دسامبر این سال، دولت براى تمرکز بیشتر امکانات و نیروهاى متخصص، با ادغام شرکتهاى هوانوردى داسو و برگه، شرکت داسو برگه را تأسیس کرد. مقدارى از سهام شرکت تازهتأسیس (۲۰% در ۱۹۷۹ و ۴۶% در ۱۹۸۱) را خود دولت تصاحب کرد. در ۱۹۹۵ حدود ۷۵% از فعالیتهاى داسو برگه به فعالیتهاى نظامى، و ۲۵% بقیه به امور غیرنظامى اختصاص داشت. |