یکى از نظریههایى که براى عمومىتر کردن استفاده از هواپیماهاى کوچک، چه براى امور تفریحى و چه براى امور بازرگانى، مطرح شد، رفع نیاز به فرودگاه و تجهیزات مفصل خدماتى بود. دو روش براى رسیدن به این هدف پیشنهاد شده بود: تجهیز وسیله نقلیهاى (عمدتاً یک خودرو) با بالها و دمهاى مناسب، و جادهاى کردن یک هواپیماى نسبتاً عادى. صرفهجویى زیاد در هزینههاى فرودگاهى و امکان فرود آمدن در یک بزرگراه در شرایط بد آب و هوایى (و سپس ادامه مسیر) از مزایاى عمده هر کدام از دو روش پیشنهادى بود. در عوض، پیچیدگى مکانیکى، هزینه ترکیب دو وسیله نقلیه اساساً متفاوت، افزایش وزن و مسائل ناشى از آن، باعث افت عملکرد پروازى (نسبت به توان تحویلى) چنین طرحهایى مىشد؛ همچنین، دشوارى اخذ گواهینامه مورد نیاز و یافتن مکانهاى مناسبى براى تغییرات و عیبیابى، چند عامل بازدارنده عمومى شدن چنین طرحهایى بود.
اگر چه تاکنون انواع متفاوتى از خودروهاى بالدار و هواپیماهاى جادهاى ساخته شده، و حتى بعضى از آنها گواهینامه هم دریافت کردهاند، اما هیچیک از آنها عملاً تولید نشد.
کانویر کار، خودرو کوچکى با یک هواپیماى جداگانه که به آن وصل شد، در سومین پرواز دچار سانحه شد و سازنده ادامه چنین طرحهایى را کنار نهاد؛ ایالات متحده امریکا، اولین پرواز در ۱۵ نوامبر ۱۹۴۷